Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فرارو»
2024-05-02@01:12:36 GMT

دختری که بعد از دیدن یک فیلم، قاتل پدرش را بخشید

تاریخ انتشار: ۱۸ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۴۷۱۶۷۸

دختری که بعد از دیدن یک فیلم، قاتل پدرش را بخشید

دختر جوان که خواهان اجرای حکم قصاص قاتل پدرش بود، پس از تماشای فیلمی که درباره یک اعدامی بود تصمیم گرفت قاتل پدرش را ببخشد و با گرفتن دیه به نام پدرش یک مدرسه بسازد.

به گزارش ایران، اواخر اردیبهشت ۱۴۰۰ رهگذری در حال عبور از خیابانی در شرق پایتخت بود که متوجه مرد میانسالی شد که بی‌هوش روی زمین افتاده بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

سر مرد میانسال خونریزی کرده بود و به‌سختی نفس می‌کشید. مرد رهگذر با اورژانس تماس گرفت و بلافاصله وی را برای درمان به بیمارستان منتقل کردند. باتوجه به مدارک شناسایی که داخل جیب مرد میانسال بود هویت او به نام حسین به‌دست آمد و موضوع به خانواده‌اش اعلام شد. اما تلاش کادر درمان پس از چند روز بی‌نتیجه ماند و مرد ۴۷ ساله تسلیم مرگ شد.

قتل به خاطر سرقت

گزارش مرگ مشکوک حسین به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام شد و باتوجه به اینکه کیف حاوی پول او نیز به سرقت رفته بود، فرضیه قتل به خاطر سرقت مطرح شد. با این احتمال، کارآگاهان به بازبینی دوربین‌های مداربسته اطراف محل حادثه پرداختند. در تصاویر مشخص شد مقتول بعد از اینکه مغازه‌اش را تعطیل کرده و با یک کیف دستی که حاوی پول‌هایش بوده از مغازه بیرون آمده چند متر آن طرف‌تر مرد جوانی به او حمله کرده و قصد سرقت کیف دستی او را داشته است و زمانی که با مقاومت حسین مواجه شده او را هل داده است. اما مرد میانسال تعادلش را از دست داده و سرش به جدول سیمانی کنار خیابان اصابت کرده و در نهایت این حادثه منجر به مرگ شده است.

با برملا شدن این موضوع تحقیقات برای دستگیری سارق ناشناس آغاز شد. در نخستین گام تصویر متهم از دوربین‌های مداربسته گرفته و به کسبه و اهالی محل نشان داده شد. از آنجایی که احتمال می‌رفت عامل این جنایت برای بدست آوردن اطلاعات از سرنوشت مقتول به صحنه درگیری برگردد، به شاهدان و کسبه آموزش‌های لازم داده شد تا در صورت مشاهده مردی با مشخصات متهم، ماجرا را به پلیس خبر دهند.

قاتلی با مو‌های بلند

بررسی‌ها برای یافتن قاتل ناشناس ادامه داشت تا اینکه حدود ۲۴ ساعت بعد از اعلام مرگ، مردی با پلیس تماس گرفت و گفت: مرد جوانی به مغازه‌ام آمد و در رابطه با سرنوشت حسین پرسید و اینکه وضعیت جسمی‌اش به چه صورت است. چهره مرد جوان با عکسی که به من دادید خیلی شباهت دارد مخصوصاً مدل موهایش که کمی بلند است و آن را بسته است. مورد دیگری که مرا مطمئن کرد او خود متهم است، کتانی‌هایی بود که به پا داشت با خط‌های نارنجی که همانند کفش‌های متهم است.

به‌دنبال این تماس بلافاصله مأموران پلیس راهی محل شده و مرد مشکوک را بازداشت کردند. مرد جوان گرچه منکر جنایت بود، اما زمانی که با فیلم درگیری‌اش توسط دوربین‌ها ضبط شده بود، مواجه شد به قتل اعتراف کرد و گفت: می‌خواستم با دختر مورد علاقه‌ام ازدواج کنم و باهم برای زندگی به آلمان برویم. اما با کارگری نمی‌شد پول سفر را فراهم کرد. به همین دلیل تصمیم گرفتم دست به سرقت بزنم. شب حادثه در حال عبور از خیابان بودم که مقتول را دیدم. پول‌هایش را داخل کیف دستی‌اش گذاشت و مغازه‌اش را تعطیل کرد. با دیدن پول‌ها وسوسه شدم، اما هنگام سرقت مقاومت کرد ناخواسته او را هل دادم تا کیف را رها کند. اما بر اثر این هل دادن به زمین افتاد و سرش به جدول خیابان برخورد کرد. کیف را برداشتم و فرار کردم و در این مدت عذاب وجدان داشتم که چه بلایی سر او آمده است. چند روز بعد از ماجرا، برای اینکه اطلاعاتی از وضعیت او به‌دست آورم به محل درگیری رفتم که دستگیر شدم.

درخواست اولیای دم برای قصاص

با اعتراف مرد جوان به جنایت، او به بازسازی صحنه قتل پرداخت و پرونده برای صدور حکم به دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شد. با درخواست اولیای دم که پدر و مادر مقتول و دختر او بودند، قضات حکم بر قصاص صادر کردند. با تأیید حکم در دیوانعالی کشور، نام مرد جوان در لیست محکومان قصاص قرار گرفت و برای اجرای حکم به دادسرا ارجاع شد.

چندین جلسه صلح و سازش با اولیای دم برگزار شد، اما خانواده مقتول خواهان قصاص بودند تا اینکه روز گذشته دختر مقتول به دادسرای امور جنایی پایتخت رفت و از قصاص قاتل پدرش گذشت کرد. دختر جوان در رابطه با بخشش قاتل پدرش گفت: عاشق پدرم بودم و مرگ او ضربه بزرگی به ما زد. دلم می‌خواست قاتل پدرم را بالای چوبه دار ببینم و بر قصاص خیلی مصمم بودم. در این مدت چندین بار خواب پدرم را دیدم، ولی آرام نمی‌شدم.

او ادامه داد: در این مدت قاتل چندین نفر را به عنوان واسطه فرستاد تا او را ببخشیم. می‌گفت توبه کرده و پشیمان است. اما دل من با قصاص آرام می‌شد تا اینکه چند روز قبل اتفاقی فیلمی دیدم که دختری مرتکب قتل شده بود و اولیای دم او را نبخشیدند. صحنه‌های پایانی فیلم خیلی روی من تأثیر گذاشت یک لحظه ترسیدم که نکند با اجرای حکم عذاب وجدان بگیرم و تا آخر عمر از اینکه یک نفر را کشته‌ام پشیمان باشم. با خودم گفتم آن موقع دیگر کاری از دستم برنمی آید.

درست است که قاتل پدرم قصاص می‌شود، اما با مرگ او، پدرم زنده نمی‌شد. برای همین تصمیم گرفتم با پدر بزرگ و مادر بزرگم هم صحبت کنم و آن‌ها را راضی کنم که قاتل پدرم را ببخشند به شرط اینکه به ما پول بدهد تا بتوانیم در روستای زادگاه پدرم مدرسه‌ای به نام او بسازیم. مبلغی که ما خواسته‌ایم کم است و نمی‌دانم بشود با آن مدرسه ساخت یا نه، اما هدفمان این است که نام پدرم را زنده نگه‌داریم و امیدوارم به خواسته‌مان هم برسیم.

بدین ترتیب با بخشش اولیای دم، مرد جوان که نامش در لیست افراد محکوم به قصاص بود، دوباره به زندگی بازگشت و بزودی از جنبه عمومی جرم در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه خواهد شد.

منبع: فرارو

کلیدواژه: عفو قتل قیمت طلا و ارز قیمت خودرو قیمت موبایل قاتل پدرش اولیای دم مرد جوان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۴۷۱۶۷۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

رمان اجتماعی معمایی «آفرودیت» در نمایشگاه کتاب عرضه می‌شود

به گزارش خبرنگار مهر، رمان اجتماعی معمایی «آفرودیت» نوشته غزاله بزرگ زاده به زودی توسط نشر روزگار منتشر و در نماشیگاه کتاب تهران می‌شود. این رمان دارای داستان های فرعی از چند راوی در بازه های مختلف است.

شخصیت اصلی این رمان دختری است که حادثه‌ای کابوس‌ها ورنج‌های گذشته را برای او زنده می‌کند. دختری که سرگردان است برای رمزگشایی از گذشته و اتفاقاتی که رنگ و بویی تازه به خود گرفته‌اند، او را در مسیری تازه و چالشی قرار می‌دهند.شخصیت‌های فرعی خواسته و ناخواسته پایشان به زندگی کاراکتر اصلی داستان کشیده می شود و حتی گاه راوی داستان می‌شوند.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

با بدنی لرزان و لک‌لک‌کنان جلو رفتم، تا رسیدم به آخرین قدمی که برای اولین‌بار پرهیبی تنها را دیدم. سرتاپا خیس عرق بودم. در حالی‌که عرق از چهره‌ام می‌چکید، با بدنی لرزان و کلهای که به سختی بر گردنم بند بود، به دور و بر نگاه کردم. همه‌جا را همان درختان کاج پهن و قطور، نارون و بید مجنون پر کرده بودند و شعله‌های مرتعش بر آنها سایه میانداختند. سرم را بالا گرفتم و شاخه‌های درهم تنیده‌ی درختان بالای سرم سقفی درست کرده بودند و از فضای خالی میانِ شاخه‌ها آسمان را دیدم که سیاه و صاف بود و چند ستاره که گویی به من چشمک میزدند.

کد خبر 6093871 فاطمه میرزا جعفری

دیگر خبرها

  • ویسی:فدراسیون و سازمان لیگ عرضه ندارند شورای امنیت وسط بیاید
  • امام خمینی (ره) به اسلام و مسلمانان شخصیت بخشید
  • معلمی که برای نسل جوان جاذبه داشت
  • رمان اجتماعی معمایی «آفرودیت» در نمایشگاه کتاب عرضه می‌شود
  • فرمانده‌ای که پسرخاله صدام را اسیر کرده بود
  • فوت مرموز دختری بعد از مهمانی رفتن با نامزدش
  • پشت‌پرده عکس‌ جعلی ترانه علیدوستی و پدرش
  • جرم انتشار عکس جعلی وایرال شده از ترانه علیدوستی و پدرش چیست؟
  • شعری که در فضای مجازی ۱۰ میلیون بازدیدکننده داشت
  • مرگ مشکوک دختری که با نامزدش به مهمانی رفت